
افسردگی وجودی را چطور باید شناخت و درمان کرد؟
افسردگی وجودی، حالتی است که در آن فرد با سوالات عمیق و فلسفی درباره وجود و هدف زندگی خود مواجه میشود. این نوع افسردگی معمولاً به دنبال پاسخ به سوالاتی مانند وجود انسان به چه معناست؟ و هدف زندگی من چیست؟ به وجود میآید. در این شرایط، فرد ممکن است احساس تشویش و ناامیدی کند و به دنبال معنا و هدفی در زندگی باشد که به نظر میرسد در دسترس نیست. در واقع، آنچه انسان را از پا در میآورد، رنجها و مشکلات زندگی نیست، بلکه بیمعنایی و فقدان هدف است که میتواند به احساس پوچی و انواع افسردگی منجر شود. در این راستا، شناخت و درک بحران وجودی و روشهای غلبه بر آن میتواند به فرد کمک کند تا به آرامش و معنا در زندگی خود دست یابد.
فهرست مطالب
افسردگی وجودی چیست و چطور با افسردگی بالینی فرق دارد؟
افسردگی وجودی به نوعی احساس سردرگمی و ناامیدی اشاره دارد که از تفکرات عمیق درباره معنای زندگی، مرگ و رنج ناشی میشود. این حالت معمولاً زمانی بروز میکند که فرد با سوالات فلسفی و وجودی مواجه میشود و در جستجوی پاسخهایی برای این سوالات، دچار احساس بیمعنایی میشود.
در صورتی که این احساسات ادامه پیدا کنند و بر جنبههای مختلف زندگی روزمره تأثیر بگذارند، ممکن است به یک بحران وجودی تبدیل شوند. از سوی دیگر، افسردگی بالینی یا اختلال افسردگی اساسی یک اختلال روانی است که با علائم شدیدتر و طولانیمدت از غم و اندوه معمولی شناخته میشود. این نوع افسردگی معمولاً به مدت حداقل دو هفته ادامه دارد و میتواند شامل نشانههایی مانند خستگی مفرط، تغییرات در خواب و اشتها، و احساس ناامیدی عمیق باشد.
تفاوتهای اصلی بین افسردگی وجودی و افسردگی بالینی در منبع و ماهیت آنها نهفته است. افسردگی وجودی بیشتر به تفکرات فلسفی و بحرانهای هویتی مربوط میشود، در حالی که افسردگی بالینی به عوامل متعددی از جمله ژنتیک، بیولوژی و شرایط محیطی بستگی داشته و علائم مشخصی را به همراه دارد.
چه عواملی منجر به شکل گیری افسردگی وجودی میشود؟
با اینکه معمولاً تصور میشود که افسردگی وجودی مختص دوران سالخوردگی است، سرانی یکی از روانشناسان مطرح، تأکید میکند که این بحران میتواند در هر سنی بروز کند و شدت و نوع آن متفاوت باشد. او به روانشناسی به نام اریک اریکسون اشاره میکند که در سال ۱۹۷۰ این تجربه را به عنوان بحران هویت معرفی کرد. این بحران زمانی رخ میدهد که فرد در تلاش است تا به یک سوال چالشبرانگیز پاسخ دهد. سوالاتی که ممکن است به «بحران وجودی» منجر شوند، شامل موارد زیر هستند:
– من کیستم؟
– هدف زندگی چیست؟
– چگونه میتوانم به جهان کمک کنم؟
– آیندهام چه شکلی خواهد بود؟
– آیا خدا وجود دارد؟
– آیا کسی به من اهمیت میدهد؟
در واقع با سه نوع اصلی از افسردگی وجودی مواجه هستیم:
1. بحران سالهای جوانی (سنین ۱۵ تا ۲۰ سال): در این دوره، نوجوانان به هویت خود فکر میکنند و معمولاً با نگرانیهایی درباره آینده، انتخاب شغل و روابط اجتماعی دست و پنجه نرم میکنند.
2. بحران وجودی جوانان (سنین ۲۰ تا ۳۰ سال): اگر نوجوانان نتوانند چالشهای هویتی را به خوبی پشت سر بگذارند، ممکن است در این سنین دچار بحران وجودی شوند. سرانی میگوید که جوانان ممکن است به دلیل فشار ناشی از انتخابهای زندگی یا عدم وجود آنها با چالشهای بیشتری مواجه شوند.
3. بحران وجودی در دوران سالخوردگی (سنین ۵۰ سال و بالاتر): نگرانیهای مربوط به بیماری، درد جسمی، مرگ و از دست دادن عزیزان میتواند به ایجاد بحران وجودی منجر شود. سرانی میافزاید که معنویت، مذهب، مشکلات و خاطرات میتوانند ویژگیهای این مرحله از زندگی را تحت تأثیر قرار دهند.
نشانه های رایج افسردگی وجودی
افسردگی وجودی زمانی رخ میدهد که فرد به دنبال درک معنا و هدف زندگی خود باشد و این جستجو منجر به احساس پریشانی و سردرگمی شود. بحران وجودی یا اگزیستانسیال به دلیل نارضایتی از عدم فهم پیچیدگیهای زندگی ایجاد میشود و میتواند هر فردی را در هر سنی تحت تأثیر قرار دهد. در این برهه شما ممکن است علائمی مانند این موارد را تجربه کنید:
– افکار مکرر درباره معنای زندگی و جلب توجه به سمت افکار منحرف
– احساس اضطراب و پریشانی ناشی از سوالات بیپاسخ درباره چگونگی کارکرد جهان و نحوه تعامل با جامعه.
– کاهش علاقه به ارتباطات اجتماعی و دوری از عزیزان به دلیل درگیری با مفاهیم پیچیده زندگی.
– کاهش انرژی و انگیزه برای انجام کارهای روزمره، زیرا افکار وجودی شما را تحت فشار قرار میدهد.
– تردید در مورد هدف و معنای زندگی و زیر سوال بردن جنبههای مختلف زندگی روزمره.
– احساس ناتوانی در تغییر و تأثیرگذاری بر زندگی
آیا افسردگی وجودی و بحران وجودی دو مفهوم یکسان هستند؟
برخی از پژوهشگران بر این باورند که بحرانهای وجودی به مولفههای شناختی مرتبط هستند، مانند فقدان هدف یا معنای زندگی. اما در واقع همه بحرانهای وجودی الزاما به اختلال افسردگی منجر نمیشوند و به همین دلیل، افسردگی وجودی و بحران وجودی دو مفهوم کاملاً متفاوت هستند. افسردگی به عنوان یک اختلال روانی شناخته میشود که قابل تشخیص و درمان است. در مقابل، بحران وجودی به عنوان یک رویداد روانی یا اخلاقی در زندگی فرد تعریف میشود که ممکن است منجر به سطوح بالای استرس و گاهی غیرقابل تحمل شود. این نوع بحرانها میتوانند ناشی از تغییرات بزرگ در زندگی، مانند از دست دادن یک عزیز یا تغییرات شغلی باشند.
در این شرایط، مراجعه به یک دکتر روانشناس در مشهد میتواند به شما کمک کند تا با این چالشها بهتر کنار بیایید. مهم است که به یاد داشته باشید که بحران وجودی لزوماً به معنای وجود یک بیماری روانی نیست، بلکه میتواند بخشی از تجربه انسانی باشد که هر فردی ممکن است در طول زندگی خود با آن مواجه شود.
آیا بحران وجودی میتواند منجر به افسردگی شود؟
بله، این امکان وجود دارد که یک لحظه چالشبرانگیز فرد را به تفکر عمیق درباره زندگی و موضوعاتی مانند مرگ، معنویت، هویت و هدف وجودی سوق دهد. با این حال، نتیجه این تفکر ممکن است به توانمندی، آگاهی و خودتاییدی منجر شود. اما در شرایطی که این نوع تفکر به وجود نیاید، بحران وجودی میتواند علائمی مانند اضطراب، درماندگی، عصبانیت و افسردگی وجودی را ایجاد کند.
به طور کلی، اگر به طور مداوم با افکار وجودی دست و پنجه نرم میکنید و این افکار شما را دچار سردرگمی و ناامیدی میکنند، ممکن است به یک بحران وجودی دچار شده باشید. اگر این افکار بیش از دو هفته ادامه یابند و تأثیر منفی بر روی دیدگاه شما نسبت به خود، دیگران و نحوه عملکردتان در جهان بگذارند، ممکن است به اختلال افسردگی مبتلا شده باشید. در این صورت، مشاوره با یک دکتر روانشناس در مشهد میتواند به شما در درک بهتر این احساسات و یافتن راههای مقابله کمک کند.
آیا افسردگی وجودی واقعا یک نوع افسردگی محسوب میشود؟
بله، وقتی از افسردگی وجودی صحبت میکنید، به علائم خاصی اشاره میشود که یک متخصص سلامت روان میتواند در فرآیند تشخیص به آنها توجه کند. این علائم ممکن است بر توانایی شما در انجام فعالیتهای روزمره تأثیر بگذارند و بر نحوه نگاه شما به خود و دیگران تأثیر بگذارند. اگر این علائم برای دو هفته یا بیشتر ادامه یابند، یک متخصص ممکن است تشخیص دهد که شما به افسردگی مبتلا شدهاید. انواع مختلفی از افسردگی وجود دارد که علائم و شدت آنها میتواند در افراد متفاوت باشد. رایجترین این علائم شامل موارد زیر است:
– احساس غم، اضطراب یا پوچی
– ناامیدی و بدبینی
– تحریکپذیری غیرعادی و زودهنگام
– احساس گناه، حقارت یا درماندگی
– کاهش علاقه به فعالیتهایی که قبلاً لذتبخش بودند
– خستگی مداوم
– کاهش سرعت صحبت کردن یا حرکات
– بیقراری و انجام فعالیتهای بیهدف
– دشواری در تمرکز یا تصمیمگیری
– اختلالات خواب
– تغییرات در وزن و عادات غذایی
– افکار خودکشی
– عدم بهبود دردهای جسمانی مانند سردرد یا مشکلات گوارشی
آیا افسردگی وجودی با فرآیند سوگواری ارتباطی دارد؟
تجربه یک فقدان بزرگ میتواند به بروز سوالات عمیق وجودی منجر شود. در زمان سوگواری یا در حین گذر از مراحل مرتبط با آن، طبیعی است که برخی جنبههای زندگی خود را زیر سوال ببرید. این نوع پرسشگری میتواند در برخی موارد به ایجاد یک بحران وجودی یا حتی علائم افسردگی منجر شود. به همین دلیل، افسردگی وجودی ممکن است بخشی از فرآیند سوگ باشد.
در این شرایط، علائم افسردگی ممکن است پس از پذیرش فقدان یا انتقال به مراحل دیگر کاهش یابند و ناپدید شوند. اما اگر این علائم بیش از دو هفته ادامه یابند، میتواند نشانهای از ابتلا به افسردگی بالینی باشد. در این صورت، مهم است که به دنبال کمک حرفهای باشید تا بتوانید با احساسات و چالشهای خود به درستی کنار بیایید.
چرا افراد موفق هم دچار افسردگی وجودی میشوند؟
هر فردی ممکن است با بحرانهای وجودی یا دورههای افسردگی مواجه شود. با این حال، برخی پژوهشگران بر این باورند که افراد بااستعداد یا کسانی که به شدت بر روی کارهای خود تمرکز میکنند و احساساتشان را به شکل افراطی بروز میدهند، بیشتر از دیگران در معرض افسردگی وجودی قرار دارند. جالب است که برخی شخصیتهای تاریخی نیز در برههای از زندگی خود به این نوع افسردگی مبتلا شدهاند. از جمله این افراد میتوان به آبراهام لینکولن، ارنست همینگوی، ویلیام فاکنر، چارلز دیکنز، تنسی ویلیامز، ویرجینیا وولف، امیلی دیکنسون و النور روزولت اشاره کرد. عواملی مانند تلاش مداوم این افراد برای درک مسائل جهانی یا مبارزه با بیعدالتیهای اجتماعی ممکن است زمینهساز ابتلای آنها به افسردگی وجودی باشد.
انسانها ذاتاً موجوداتی کنجکاو هستند. بنابراین، طبیعی است که افراد کنجکاوتر سوالات بیشتری را مطرح کنند. در واقع کودکان و بزرگسالان عمیقنگر که به دنبال معنا در زندگی خود هستند، احتمالاً بیشتر با سوالات وجودی مواجه میشوند.
معنا، ارزشها و هدف در مقابله با این نوع افسردگی
درمان وجودی یا روانشناسی اگزیستانسیال، با استفاده از اصول فلسفی، به افراد کمک میکند تا با چالشهای بنیادین انسان بودن مواجه شوند. این رویکرد بر مسئولیتپذیری، شناسایی ارزشها و کشف معنا و هدف در زندگی تمرکز دارد.
معنا به فرد کمک میکند تا درک عمیقتری از تجربیاتش پیدا کند و پذیرش مرگ به عنوان بخشی از زندگی، احساس ترس را کاهش میدهد. ارزشها به عنوان اصول راهنما، به فرد کمک میکنند تا تصمیمات بهتری بگیرد و با اعتماد به نفس بیشتری با چالشها روبرو شود. هدف، جهتدهنده به زندگی است و فرد را به سمت فعالیتها و تجربیات معنادار هدایت میکند. در درمان وجودی، مشخص کردن هدف به فرد کمک میکند تا بفهمد چه چیزی به او احساس رضایت میدهد و چگونه انتخابهایش او را به مسیر خاصی هدایت میکند.
به طور کلی، درمان وجودی با تمرکز بر چهار مفهوم مرگ، انزوا، معنا و هدف، و مسئولیت به کاهش ترس و اضطراب کمک میکند و افراد را به سمت یک زندگی معنادار و رضایتبخش هدایت میکند.
درمان افسردگی وجودی، از روان درمانی اگزیستانسیال تا رویکردهای ترکیبی
روان درمانی وجودی یا اگزیستانسیال بهعنوان یک رویکرد فلسفی در درمان اختلالات روانی، بر اراده آزاد، خودمختاری فرد و جستوجوی معنا در زندگی تأکید دارد. این نوع درمان به افراد کمک میکند تا با درک عمیقتری از خود، تصمیمات منطقی بگیرند و به حداکثر پتانسیل خود دست یابند. در این فرآیند، فرد به خودآگاهی میرسد که به ارتقای کیفیت زندگیاش کمک میکند. روان درمانی وجودی همچنین بر این نکته تأکید دارد که هر فرد هویت منحصر به فردی دارد که تنها از طریق ارتباطات و تجربیات انسانی با دیگران به درک بهتری از خود میرسد. از ویژگیهای مهم این رویکرد، ضرورت بازسازی مداوم خود است، زیرا معنای زندگی بهطور پیوسته تغییر میکند.
این رویکرد ترکیبی با ترکیب چندین روش یا تکنیک مختلف درمانی، بهطور طبیعی اضطراب و عدم قطعیتهای انسان بودن را بهعنوان بخشی از فرآیند رشد و تکامل فردی میپذیرد و به افراد کمک میکند تا این چالشها را در مسیر پیشرفت شخصیشان مدیریت کنند. بهترین کلینیک روانشناسی در مشهد، با استفاده از روان درمانی اگزیستانسیال توانسته فرد مبتلا به افسردگی وجودی را طوری ترمیم کند تا به خود باوری برسد و بتواند سوالات ذهنش را پاسخگو باشد.
چه کسانی بیشتر از دیگران به افسردگی وجودی دچار میشوند؟
افراد در جستوجوی معنا و هدف در زندگی، به ویژه جوانان و بزرگسالان در مراحل انتقالی، بیشتر به افسردگی وجودی دچار میشوند. کسانی که تجربههای آسیبزا مانند فقدان را پشت سر گذاشتهاند یا به سؤالات فلسفی درباره زندگی و مرگ فکر میکنند، نیز در معرض خطر هستند. افرادی با مشکلات روانی دیگر، مشاغل استرسزا و کسانی که احساس تنهایی میکنند، نیز ممکن است به این نوع افسردگی دچار شوند. گاهی افراد موفق نیز به دلیل کنجکاوی بالا هم به افسردگی وجودی مبتلا میشوند.
جمع بندی
افسردگی وجودی یک واقعیت پیچیده است که ممکن است بهعنوان یک تشخیص رسمی در دستورالعملهای پزشکی وجود نداشته باشد، اما علائم آن برای بسیاری از افراد واقعی و ملموس است. این نوع افسردگی میتواند ناشی از بحرانهای وجودی و محرکهای تنشزای زندگی مانند فراغت از تحصیل، ازدواج، بیماری و فقدان باشد. این شرایط میتوانند سؤالات عمیق و چالشهای روحی را ایجاد کنند که به احساس بیمعنایی و افسردگی منجر میشوند. برای مدیریت و درمان افسردگی وجودی، ترکیبی از کمکهای تخصصی و راهبردهای مراقبتی موثر است. مشاوره روانشناسی، روان درمانی اگزیستانسیال، درمانهای دارویی و تکنیکهای خودمراقبتی مانند مدیتیشن و ورزش میتوانند به افراد کمک کنند تا با این احساسات مقابله کنند و به سمت یافتن معنا و هدف در زندگی خود حرکت کنند. در نهایت، مراجعه به یک کلینیک روانشناسی در مشهد و برقراری ارتباطات مثبت نیز نقش مهمی در بهبود وضعیت افراد دارند. کلینیک تخصصی مهر رضوی با همکاری افراد مجرب و متخصص به درمان این بیماری کمک میکند. برای رزرو نوبت و برقراری مشاوره میتوانید با کارشناسان این مجموعه ارتباط بگیرید.
واحد تحقیق و توسعه: کلینیک تخصصی مهر رضوی
مطالب مرتبط
جستجو کنید
خدمات ما
جستجو کنید
رزرو اینترنتی نوبت معاینه
شبکه های مجازی
مطالب اخیر




نقش خانواده در سلامت روان فرزندان + خانواده چه نقشی ایفا میکند؟















اختلال موتیسم یا لالی انتخابی چیست؟ + معرفی بهترین روش مقابله با آن

